جایی که شیطان کم آورد!
✳️ جایی که شیطان کم آورد!
🔻من [شیطان] خیلی کم پیش میآید که در مقابل کسی کم بیاورم. به همین دلیل، همیشه همهٔ آن موارد معدود را بهخاطر دارم. یکی از آنها زینب، دختر علی است
آنچه [یزید] بر قرارهای پیشین افزوده، سرِ حسین است که در طشتی پیش رویش قرار داده و چوبی که در دست گرفته و آن را با تحقیر بر دهان و گونه و سر مینوازد. به زینب میگوید: «در چه حالی؟! چگونه میبینی کاری را که خدا با برادرت کرد؟» و این جمله یعنی تبلور همهٔ کینههایی که از جاهلیت اولی تا امروز انباشه شده. و این جمله یعنی تیر خلاص بعد از هزاران زخم و تیر که در عاشورا و قبل و بعد از آن بر جان حریف نشسته. و این جمله یعنی تلقین آخر برای خاک کردن کسی که شکست خورده
من آنجا بودم. پشت یزید ایستاده بودم و چشم به زینب دوخته که فروریختن و منهدمشدنش را پس از آوار این جمله بر سرش ببینم و طعم شیرین پیروزی نهایی را به کامم بکشم.
زینب اما نیمنگاهی هم به یزید نینداخت. انگار از جا کنده شد. از زمین اسارت فاصله گرفت و میان زمین و آسمان بر سریری که مسلط بود بر تخت یزید تکیه زد و با لحنی که جان و جوهره و صلابتش را از عرش علیّ اعلی وام گرفته و آرامش اشرافیاش را از ملیکهٔ مقتدرهٔ فاطمی اتخاذ کرده بود خطبه خواند. خطبهای به حجم و وزن صدها کتاب توحیدی و معرفتی که به اعجاز ایجاز، در یک جمله خلاصهاش کرد: ما رأیت الاّ جمیلا. جز زیبایی ندیدم.» و این همانجا بود که من کم آوردم. یزید که عددی نیست. من با همهٔ شکوه و عظمت و تجربه و صلابتم کم آوردم.
✍ #سید_مهدی_شجاعی
📚 #تویی_به_جای_همه | حماسۀ سجادیه. دفتر اول ص ۳۲۳
🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب