پدرو مادرم قبری ندارند...
✨﷽✨
#به_قلم_خودم
#طلبه_نوشت
به آژانس زنگ زدیم و یک ماشین خواستیم پنج دقیقه نگذشته بود که یک ماشین مدل پایین بسیار درب و داغون جلوی در منتظرمان بود …خدا خدا می کردم که پدرم اعتراضی نکند چون وقتی آژانس ها چنین ماشین هایی را می فرستند، پدرم ناراحت می شود و همیشه می گوید؛ مگر پول نمی دهیم اگر می خواهم به یک جایی بروم می خواهم راحت باشم و به یک ماشین خوب سوار شوم …
خلاصه من مادر و پدرم داخل شدیم و نشستیم راننده یک مرد تقریبا شصت ساله بود و ….هنوز سفر بیندشهری مان آغاز نشده…شروع کرد به صحبت کردن مثل خیلی از راننده های محترم شهرمان …از هر دری سخنی راند و و در آخر سر وقتی مقصد ما را متوجه شد که کجاست …شروع کرد از پیامبر اکرم صلوات الله و سلام ه علیه حدیثی را نقل کردن می گفت : روزی یک نفر به خدمت حضرت پیامبر می رسد و می گوید رزق روزی ام کم است و حضرت پیامبر می فرماید برو پدر و مادرت را احترام کن احسان کن گرهت باز می شود آن طرف برمی گردد و می گوید یا رسول الله پدر و مادرم از دنیا رفته اند حضرت این بار می فرمایند برو به قبرشان و فاتحه ای بخوان و سعی کن آنها را راضی کنی باز هم برگشت به پیامبر عرض کرد یا رسول الله پدر و مادرم سال ها پیش از دنیا رفته اند و من قبر آنها را هم نمی شناسم حضرت بعد از تاملی فرمودند اشکالی ندارد در قبرستان یا هر جایی که می خواهی برو دوتا خط بکش و بنشین و به اسم آنان برای آنان فاتحه بخوان و… بعد ادامه داد؛ بله پدر و مادر در بعد مرگشان هم به فکر فرزندانشان هستند و به تعبیر همان راننده می گفت پدر و مادرها زنده اند مگر نه این است که خداوند از روح خودش بر انسان ها دمیده است …نمی دانم تا چه اندازه سواد علمی داشت نداشت؟! ولی در پایان حرفی را زد که دلم را سوزاند خطاب به پدرم گفت ؛ حاجی من مادرم را چهار سالگی و پدرم را هشت سالگی از دست داده ام برای پدر و مادر من هم قبری نیست …نمی شناسم…
خواستم با گفتن این داستان واقعی در این روزهای پنجشنبه و جمعه به تمامی کسانی که سایه ی پدر و مادر برسر دارند ، متذکر سر زدن و احوالپرسی و…ولو در حد تلفن باشم و آنهایی که از دنیا رفته اند و قبر دارند ، آن هم بسی جای شکر دارد هر از گاهی برویم و آنها را یاد کنیم…
راستی خودمانیم ، چقدر سخت است آدم پدرو مادر خودش را ندیده باشد…نه عکسی و نه حتی قبری😰