حرف دل
تازگی به یک مطلب فکر می کردم که شاید شما هم با من هم فکر باشید. به حرف ها و حوائج و خواسته های قلبی اهل فامیل و خویشان فکر می کردم همه خواسته های بجا و از نظر خودشان پر از خیر و برکت و خوبی و به قول امروزی ها پر از آرزوهای مثبت بود.
به خاله ام ، که دختر جوانش را در حالی که تازه عقد کرده بود به علت بیماری در عرض سه ماه از دست داد، شاید او در دلش این طور با خداوند بگوید که خدایا چرا دختر من !!چی می شد اگر شفایش را می دادی…به پسرخاله ام، که تازگی ها دختر هشت ساله اش را از دست داده، شاید در دلش این طور با خداوند بگوید که خدایا چرا دختر من!!! ، میلیاردها نفر در روی کره زمین زندگی می کنند چرا نگذاشتی که او هم مثل سایرین به سن نوجوانی و جوانی برسد و زندگی کند؟… به دختر دایی ام که خواسته اش ازدواج بجا و مناسب بود که الان سنش گذشته در دلش می گوید مگر من از خداوند چه می خواهم یک فرد مناسب و لایق اهل نماز و روزه مگر چیز بدی هست که خداوند این خواسته ام را نمی دهد…
به خاله کوچک ترم، که دخترش تازه طلاق گرفته و نوه اش را طرف مقابل برده است و برخی وقت ها ماه ها او را نمی بینند ، به دلش نگاه می کنم می دانم که حتما می گوید خدایا چرا؟؟؟ من فقط یک دختر داشتم چرا باید این طوری می شد ؟و چرا تنها نوه دختری ام را باید ماه ها نبینم و خودت می دانی که من مثل حضرت یعقوب عاشق یوسفم هستم چرا با من این کار را کردی ؟؟؟
به قلب نزدیک ترین فرد زندگی ام می اندیشم ، در دلش می گوید خدایا مگر من از تو چه می خواهم از تو می خواهم که فرزندم را نمازخوان و روزه بگیر قرار دهی اهل حلال و حرام هست اما بیش از این می خواهم ، می خواهم نمازخوان هم بشود، یک خواسته و درخواست خیر و خوبی برای فرزندم هست …به قلب یک نفر به یک مادری که پسرش مریض لاعلاج است ،به قلب او هم نگاهی می اندازم و او با خدایش چنین نجوا می کند که خدایا چرا پسر من را مریض کردی الان هم شفایش را می خواهم چرا شفایش را نمی دهی و الی آخر…
شما هم حتما در اطرافیانتان چنین افرادی را دارید و شاید خودتان هم جزو کسانی باشید که چنین تفکری در ته ته قلبش هست، این یک واقعیت است که همه ما فکر می کنیم خواسته ها و آرزوهایمان به جا و منطقی است و بسیار بسیار مثبت هست و اینکه چرا خداوند نمی دهد و تنها یک تلنگر ذهن آدمی را فعال می کند بر اینکه در پشت پرده چیزهایی است که ما نمی دانیم یک رمز و رازهایی است، یک حکمت ها و مصلحت هایی هست که که ما از آن غافلیم و به قول حافظ شیرازی ؛(هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب/ باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور)